5#
·
1400/12/23 08:19
· خواندن 1 دقیقه
*دوستم وسط زنگ هنر زنگ می زنه بهم*
من تو پی ویش :خواهرم....یه لحظه صبر کن
دوستم : باش
*خودم بهش زنگ می زنم*
من :خب چیکار داشتی؟
دوستم : دیروز از اون بیسکوییتا گفته بودیا... پیداش کردم
اصلا وقتی تو سوپری دیدمش یاد تو افتادم
طعم خاصی هم نداشت...چوب شور رو بزن تو نوتلا بخور
من :...همین؟
دوستم : اره دیگه همین...
من : باوش...
دوستم : خب یامته کوداسای خدافظ
من :....
-------------------
خیلی صمیمی نیستیم...ولی از این دوستا برای همتون ارزومندم XD